درس ششم
قواعد:حروف جروحروف نفی
حروف جر:
« مِنْ - إلی –علی- فی- کاف- لام- باء- حتی-عن-مع»
هر یک از حروف دارای معنای اصلی هستند و در مواردی هم معنایی غیر از معنای اصلی خود می گیرند .
*« مِنْ » -«عن» به معنای «از» می باشد و البته « مِنْ » در مواردی هم معنای «بعضی از» می دهدو «عن» نیز در مواردی « درباره» ترجمه می شود
1-فَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلاق(200 بقره)
پس بعضى از مردم كسانى ميباشند كه ميگويند پروردگارا بما از نعمتهاى دنيا عطا كن چنين اشخاصى در آخرت هیچ بهرهاى ندارند
2- ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِك(79 نساء)
آنچه از نيكى بتو رسد از جانب خدا است و آن چه از بدى كه بتو رسد از نفس تو است
3- فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِق (5 طارق)
انسان بايد نگاه كند از چه چيز آفريده شده است؟
نکته:« مِمَّ» ترکیبی از « مِنْ + ما» است . و نیز ترکیباتی مثل:« مِمَّا (از آن چه)؛مِنْ + ما » و« مِمَّن(از کسی که)؛مِنْ + مَنْ » و« مِنَّا(از ما)؛ مِنْ +نا»
4- وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِين(97 آل عمران)
هر كه كفران نمايد (بداند كه) حتما خداوند بىنياز از جهانيان است.
5-يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّة(189 بقره)
از تو درباره ماههاى نو مىپرسند
*« إِلَى» به معنای «به سوی» می باشد و البته چون انتهای غایت را می رساند می توان دردمواردی هم آن را «تا» معنی کرد
1- ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماوات(29 بقره)
سپس اقبال نمود به سوى آسمان پس مرتب گردانيد هفت آسمان را.
2- ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيامَ إِلَى اللَّيْل(187 بقره)
سپس روزه را تا شب تكميل كنيد
3- إِذْ قالَ اللَّهُ يا عِيسى إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَ رافِعُكَ إِلَي..(55 آل عمران)
ياد كن وقتى را كه خدا گفت اى عيسى من قبض ميكنم روح تو را و تو را به سوى خودم بالا ميبرم
4- وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآن..(19 انعام)
این قرآن به سوی من وحی شد
نکته:« إِلَي » ترکیب یاست از« إِلَى + یاء متکلم)
*« عَلَى » به معنی «بر» می باشدو البته گاهی می توان به معنی «بر عهده» نیز ترجمه کرد
1- ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَة…(31 بقره)
سپس آن ها را بر ملائکه عرضه نمود.
2- قالَ قَدْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيَّ إِذْ لَمْ أَكُنْ مَعَهُمْ شَهِيدا (72 نساء)
مىگويد: خداوند بر من نعمت ارزانى داشت كه با آنان همراه نبودم
3- فَإِذا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ ما عَلَى الْمُحْصَناتِ مِنَ الْعَذاب(25 نساء)
پس هر گاه اين زنان ازدواج نمودند، اگر كار زشت (زنا) انجام دادند برآنها (بر عهده آن ها) نصف آن كيفرى است كه بر زنان آزاد است
*« فِي» به معنای «در» و«در میان »است و البته گاهی ممکن است در غیراز این معنای اصلی اش بیاید.
1- وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُون(11 بقره)
و چون به آنها گفته شود: در زمين فساد نكنيد گويند: جز اين نيست كه ما اصلاح گريم.
2- كَما أَرْسَلْنا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُم (151 بقره)
همانگونه كه رسولى در ميان شما از نوع خودتان فرستاديم
3- فِيمَ أَنْتَ مِنْ ذِكْراها(43 نازعات)
تو در چه حالى از ياد آن هستى؟
*«کاف» به معنای «مانند» می باشد
1- مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نارا(17 بقره)
داستان اينان، مانند داستان كسانى است كه آتشى برافروزند
2- وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاء(13 بقره)
و چون به آنان گويند كه مانند (ديگر) مردمان ايمان بياوريد مىگويند آيا ما مانند كم خردان ايمان بياوريم؟ آگاه باشيد! آنان خود كم خردند امّا نمىدانند.
نکته:البته در مواردی که «کما» در عبارتی می آید می توانیم به صورت «همانگونه » نیز ترجمه کنیم:( و چون به آنها گفته مىشود كه ايمان بياوريد همانگونه كه مردم ايمان آوردهاند، مىگويند: آيا ايمان بياوريم همانگونه كه سفيهان ايمان آوردهاند؟)
*«لام» این حرف وقتی به عنوان حرف جر باشد ممکن است با فتحه بیاید(لَ) و یا باکسره (لِ) اما در هر حال معنای آن «برای » است که در این صورت فقط بر سرانواع اسم و یا ضمیروارد می شود ولی در حالات دیگری که حرف جر نیست، این معنا را ندارد و برای تاکید می آید و بر سر فعل و یا اسم و خبر« إن »وارد می شود
1- وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَلِأَنْفُسِكُم(272 بقره)
آنچه را از خوبيها انفاق كنيد براى خودتان است
2- وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَد(12 نساء)
نيمى از آنچه همسران شما بر جاى گذارند، براى شماست اگر آنها فرزند نداشته باشند
*«باء» این حرف در حالت معمولی معنای «به» در فارسی و گاهی «با » را می دهد و البته اگر برای متعدی کردن فعلی به کار رفته باشد ممکن است در ظاهر لفظ معنایی نداشته باشد و فقط در تغییر معنای فعل از صورت لازم به متعدی نقش خواهد داشت .در بعضی موارد هم حرف «باء» زائد است و لذا هیچ معنایی نخواهد داشت ودر مواردی هم از معنای اصلی خود عدول می کند و ممکن است معانی بقیه ی حروف را به خود بگیرد
1-ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَق(61 بقره)
اين براى آن بود كه آنها همواره به نشانههاى خدا كفر مىورزيدند و پيامبران خدا را به ناحق مىكشتند
2-فَأْتُوا بِآبائِنا إِنْ كُنْتُمْ صادِقِين(36 دخان)
پس پدران ما را بياوريد اگر شما راستگوييد.
*در این آیه حرف باءفقط باعث متعدی شدن فعل شده است
3-وَ لا تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَ لَسْتُمْ بِآخِذِيهِ إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فِيه(267 بقره)
و قصد مال ناپاك نكنيد كه از آن انفاق نماييد، در حالى كه آن را (اگر در برابر حق خودتان مىدادند) جز با چشمپوشى (و بىميلى) نمىگرفتيد
*در این آیه حرف باء، زائده است و اصلا درترجمه لحاظ نمی شود
4-وَ الْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحار(17 آل عمران)
آمرزشخواهان در سحرها.
*در این آیه حرف باء در معنای اصلی اش نیامده است.
*« حَتَّى » انتهای غایت را می رساند و به صورت «تا» ترجمه می شود به جز برخی موارد که «مگر اینکه » ترجمه می شودکه البته در این حالت نیز حرف غایه وجر است. (موارد2 و 3 از این نوع هستند)
1- ثُمَّ بَدا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما رَأَوُا الْآياتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِين(35 یوسف)
آن گاه پس از ديدن نشانهها به نظرشان رسيد كه وى را تا مدتى زندانى كنند.
2- وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْر(187 بقره) بخوريد و بياشاميد تا رشته سپيد صبح از رشته سياه شب براى شما آشكار گردد
2-وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَة(55 بقره)
و (به ياد آريد) زمانى كه گفتيد: اى موسى، هرگز به تو ايمان نمىآوريم تا اینکه خدا را آشكارا ببينيم
3- وَ ما يُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلا تَكْفُر(102 بقره)
به هيچكس چيزى ياد نمىدادند، مگر اينكه قبلا به او مىگفتند: ما وسيله آزمايش تو هستيم، كافر نشو.
*«مع» به معنای «به همراه-با» می باشد
1-وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِين(69 عنکبوت)
و همانا خداوند با نيكوكاران است.
تمرین : : اکنون شما می توانید با ترجمه ی جملات قرآنی زیر ترجمه ی این کلمات را تمرین کنید.(کلمات هر آیه را از هم تفکیک نمایید و با توجه به معنایی که در جدول کلمات جدید به شما ارائه شده است ترجمه ی کاملی را از این آیات بنویسید.)
*59بقره:« فَأَنْزَلْنا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما كانُوا يَفْسُقُون »
*36 بقره:« وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى حِين »
*193 آل عمران:« فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ كَفِّرْ عَنَّا سَيِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرار »
حروف نفی:
«لا-ما-لم- لما – لن- إن»
در مورد 5 مورد اول در بخش فعل و حالات مختلف آن صحبت خواهیم کرد .اکنون به حرف «إن» و ترجمه ی آن می پردازیم.این حرف در صورتی که با «إلا» همراه باشد به معنای نفی است و در غیر این صورت حرف شرط است و به معنای «اگر» می باشد.
*21 حجر:« وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُه»
و هيچ چيزى نيست مگر آنكه گنجينههاى آن در نزد ماست.
*78 بقره:« وَ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّون»
نيستند جز گمان برندگان.
تمرین هفتگی:روزانه در یک صفحه از قرآن کلماتی را که آموزش دیده اید بیابید و سعی کنید همان جمله ای که کلمه ی مورد نظر در آن بوده است را ترجمه کنید .
آخرین نظرات