بسم الله الرحمن الرحیم
مهری رحمانی
[سعادت و نحوست ايام (از نظر قرآن، سنت و عقل)]
چکیده
در ميان مردم معمول است كه بعضى از روزها را روز سعد و مبارك، و بعضى را روز شوم و نحس مىشمرند، هر چند در تعيين آن اختلاف بسيار است، سخن اينجا است كه اين اعتقاد عمومى تا چه حد در اسلام پذيرفته شده؟ و يا از اسلام گرفته شده است؟ و در این نوشتار برآنیم تا از نگاه قرآن و روایات به این مقوله بپردازیم و دفع شبهه کنیم و نهایتا به طور خاص در مورد نحوست ماه صفر و میزان صحت آن سخن بگوییم.
کلید واژه:صفر-نحوست-سعادت-قرآن-روایت-عقل
مقدمه
بعضى در مساله سعد و نحس ايام به اندازهاى راه افراط را در پیش گرفته اند كه به هر كارى مىخواهند دست بزنند قبلا به سراغ سعد و نحس ايام مىروند، و عملا از بسيارى فعاليتها باز مىمانند، و فرصتهاى طلايى را از دست مىدهند يا اين كه به جاى بررسى عوامل شكست و پيروزى خود و ديگران و استفاده از اين تجربيات گرانبها در زندگى، گناه همه شكستها را به گردن شومى ايام مىاندازند، همانگونه كه رمز پيروزىها را در نيكى ايام جستجو مىكنند! اين يك نوع فرار از حقيقت، و افراط در مساله، و توضيح خرافى حوادث زندگى است كه بايد از آن به شدت پرهيز كرد، و در اين مسائل نه گوش به شايعات ميان مردم داد، نه سخن منجمان، و نه گفته فالگيران، اگر چيزى در حديث معتبر در اين زمينه ثابت شود بايد پذيرفت، و گرنه بى اعتنا به گفته اين و آن بايد خط زندگى را ادامه داد، و با تلاش و سعى و كوشش به پيش محكم گام برداشت، و از توكل بر خدا يارى جست و از لطف او استعانت خواست.
مساله توجه به سعد و نحس ايام علاوه بر اينكه غالبا انسان را به يك سلسله حوادث تاريخى آموزنده رهنمون مىشود، عاملى است براى توسل و توجه به ساحت قدس الهى، و استمداد از ذات پاك پروردگار، و لذا در روايات متعددى مىخوانيم: در روزهايى كه نام نحس بر آن گذارده شده مىتوانيد با دادن صدقه، و يا خواندن دعا، و استمداد از لطف خداوند، و قرائت بعضى از آيات قرآن، و توكل بر ذات پاك او، به دنبال كارها برويد و پيروز و موفق باشيد.
مفهوم سعادت و نحوست ايام
اصل نحس آنست كه افق مثل شعله بىدود سرخ شود از اين لحاظ نحس مثل شده براى نشان دادن شومى.( قاموس قرآن، ج7، ص: 32) و من مصاديقه: حالة النحوسة في الشيء تمنع عن الخير و الصلاح. و السعد حالة تقتضي الصفاء و الخير و الصلاح (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج12، ص: 56)
نحوست روز و يا مقدارى از زمان به اين معنا است كه در آن زمان بغير از شر و بدى حادثهاى رخ ندهد، و اعمال آدمى و يا حد اقل نوع مخصوصى از اعمال براى صاحب عمل بركت و نتيجه خوبى نداشته باشد، و سعادت روز درست بر خلاف اين است.البته گروهى از مفسران فرمودهاند: زمان و مكان، مشمول نحوست و سعادت نمىشود. بلكه نحس و با سعادت بودن زمان و مكان به اعتبار آن اعمالى است كه در آنها واقع ميشود و اين در حالى است كه گروه ديگرى فرمودهاند: زمان و مكان هم ميتواند نحس و با سعادت باشند. گرچه خدا ميداند، ولى شايد بتوان گفت: قول دوم، صحیح تر باشد.گواه بر اين معنى: آيات قرآن است كه نسبت نحوست را مستقيما به خود روز (زمان) داده است. چنانچه در آيه 16 فصلت آمده است.و ديگر گواه اينكه اگر به جلد- 56- بحار الانوار مراجعه كنيم خواهيم ديد كه اخبار متواترى از رسول خدا و ائمه هدی (ع) وارد شده كه (زمان و مكان) هم نحس و با سعادت هستند. و چه اخبار فراوانى در كتب مربوطه موجود است كه مكان مكه معظمه، و زمين كربلاى معلا و زمين (قم) به اعتبار خودشان مقدس و با سعادت هستند، نه به اعتبار ساكنانشان. جالب اينكه سلطان المحققين، نصير الملة و الدين خواجه نصير الدين طوسى رحمه الله روزهاى نحس ماههاى فارسى را از قول امام جعفر صادق (ع) به نظم فارسى درآورده ( بحار الانوار- جلد- 56- صفحه- 142. تفسير آسان، ج17، ص: 328)
نحوست ایام در آیات قرآنی
در آيات قرآن تنها در دو مورد اشاره به” نحوست ايام” شده است:
درقرآن کریم آمده، است:” إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِيحاً صَرْصَراً فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ” (قمر/22)و جايى ديگر فرموده:” فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِيحاً صَرْصَراً فِي أَيَّامٍ نَحِساتٍ” ( ما هم براى هلاكت ايشان (قوم عاد) بادى سخت راى در روزهاى نحس و شوم فرستاديم. فصلت/ 16.) اين هر دو آيه در باره هلاكت قوم عاداند و مراد از «أَيَّامٍ نَحِساتٍ» همان هفت شب و هشت روز است كه باد بطور مداوم بر آنها وزيد چنانكه فرموده: سَخَّرَها عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيالٍ وَ ثَمانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُوماً (حاقّة/ 7). همانگونه كه گفتيم” نحس” در اصل به معنى سرخى فوق العاده افق است كه آن را به صورت” نحاس” يعنى” شعله آتش خالى از دود” در مىآورد، سپس به همين مناسبت در معنى” شوم” به كار رفته است.به اين ترتيب قرآن جز اشاره سربستهاى به اين مساله ندارد.( تفسير نمونه، ج23، ص: 42)
گروهى معتقدند روزهاى سال بر دو گونه است: روزهاى نحس و شوم، و روزهاى سعد و بركت، و به آيات فوق استدلال كردهاند، آنها مىگويند: تاثير مرموز و ناشناختهاى در روزها و شبها وجود دارد كه آثار آن را احساس مىكنيم، اما علل آن براى ما مبهم است.در حالى كه بعضى ديگر” ايام نحسات” را در آيات مورد بحث به معنى روزهاى پر گرد و غبار تفسير كردهاند.
و قوم عاد گرفتار چنين تند بادى شدند، به گونهاى كه يكديگر را با چشم نمىديدند، چنان كه از آيه 24 سوره” احقاف” نيز استفاده مىشود، مىفرمايد: هنگامى كه تند باد به سوى آنها حركت كرد آن چنان تاريك و پر غبار بود كه آنها گمان كردند ابرى پر باران به سوى آنها مىآيد، ولى به آنها گفته شد اين همان عذابى است كه در باره آن عجله داشتيد، اين تند بادى است كه در آن عذاب دردناكى نهفته است. (تفسير نمونه، ج20، ص: 241)
هر چند از سياق داستان قوم عاد كه اين دو آيه مربوط بدانست استفاده مىشود كه نحوست و شئامت مربوط به خود آن زمانى است كه در آن زمان باد به عنوان عذاب بر قوم عاد وزيد، و آن زمان هفت شب و هشت روز پشت سر هم بوده، كه عذاب به طور مستمر بر آنان نازل مىشده اما بر نمىآيد كه اين تاثير و دخالت زمان به نحوى بوده كه با گردش هفتهها دوباره آن زمان نحس برگردد. اين معنا به خوبى از آيات استفاده مىشود، و گرنه همه زمانها نحس مىبود، بدون اينكه دائر مدار ماهها و يا سالها باشد.
و در نقطه مقابل، تعبير” مبارك” نيز در بعضى از آيات قرآن ديده مىشود یعنی در مقابل زمان نحس نامى هم از زمان سعد در قرآن آمده و فرموده:” وَ الْكِتابِ الْمُبِينِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ” ( سوگند به كتاب مبين كه ما آن راى در شبى مبارك نازل كرديم. دخان/ 2 و 3.) و مراد از آن شب، شب قدر است، كه در وصف آن فرموده:
” لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ” ( شب قدر بهتر است از هزار ماه. قدر/ 3).و اين پر واضح است كه مبارك بودن آن شب و سعادتش از اين جهت بوده كه آن شب به نوعى مقارن بوده با امورى بزرگ و مهم از سنخ افاضات باطنى و الهى، و تاثيرهاى معنوى، از قبيل حتمى كردن قضاء و نزول ملائكه و روح و سلام بودن آن شب، هم چنان كه در باره اين امور فرموده:” فِيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ” ( در آن شب هر امرى محكم و پيچيده باز مىشود. دخان/ 4).و نيز فرموده:” تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ” ( ملائكه و روح در آن شب به اذن پروردگارشان هر امرى سالم را تا طلوع فجر نازل مىكنند.قدر/ 4 و 5.)و برگشت معناى مبارك بودن آن شب و سعادتش به اين است كه عبادت در آن شب داراى فضيلت است، و ثواب عبادت در آن شب قابل قياس با عبادت در ساير شبها نيست، و در آن شب عنايت الهى به بندگانى كه متوجه ساحت عزت و كبريايى شدهاند نزديك است. (ترجمه الميزان، ج19، ص: 117)
نحوست ایام درزبان روایات
در سنت، روايات بسيار زيادى در باره سعد و نحس ايام هفته و سعد و نحس ايام ماههاى عربى و نيز از ماههاى فارسى و از ماههاى رومى رسيده، كه در نهايت كثرت است، و در جوامع حديث نقل شده، و در كتاب بحار الانوار احاديث زيادى از آنها نقل شده، و بيشتر اين احاديث ضعيفند، چون يا مرسل و بدون سندند، و يا اينكه قسمتى از سند را ندارند، هر چند كه بعضى از آنها سندى معتبر دارد البته به اين معنا كه خالى از اعتبار نيست (بحار الانوار، ج 56 ، ص 18- 31، باب 15 -باب ما روى فى سعادة ايام الاسبوع و نحوستها)
و اما رواياتى كه ايام نحس را مىشمارد، و از آن جمله چهارشنبه هر هفته، و چهار شنبه آخر ماه، و هفت روز از هر ماه عربى، و دو روز از هر ماه رومى، و امثال آن را نام مىبرد، در بسيارى از آنها و مخصوصا رواياتى كه نحوست ايام هفته و ايام ماههاى عربى را نام مىبرد، علت اين نحوست هم آمده، و آن عبارت است از اينكه در اين روزهاى نحس حوادث ناگوارى به طور مكرر اتفاق افتاده، آن هم ناگوار از نظر مذاق دينى، از قبيل رحلت رسول خدا (ص) و شهادت سيد الشهداء (ع) و انداختن ابراهيم (ع) در آتش، و نزول عذاب بر فلان امت، و خلق شدن آتش و امثال اينها و اين ناگفته پيداست كه نحس شمردن چنين ايامى استحكام بخشيدن به روحيه تقوى است، وقتى افرادى فقط به خاطر اينكه در اين ايام بتشكنان تاريخ، ابراهيم و حسين (ع) گرفتار دست بتهاى زمان خود شدهاند، دست بكارى نمىزنند، و از اهداف و لذتهاى خويش چشم مىپوشند، چنين افرادى روحيه دينيشان قوى مىگردد، بر عكس، اگر مردم هيچ حرمتى براى چنين ايامى قائل نباشند و اعتنا و اهتمامى به آن نورزند، و هم چنان افسار گسيخته سرگرم كوشش در برآوردن خواستههاى نفسانى خود باشند، بدون توجه به اينكه امروز چه روزى است و ديروز چه روزى بود، و بدون اينكه اصلا روز برايشان مطرح باشد، چنين مردمى از حق رويگردان خواهند بود، و به آسانى مىتوانند حرمت دين را هتك كنند و اولياى دين را از هدايت خود نوميد و در نتيجه ناراحت سازند. بنا بر اين، برگشت نحوست اين ايام به جهاتى از شقاوتهاى معنوى است، كه از علل و اسباب اعتبارى منشا مىگيرد، كه به نوعى از ارتباط، مرتبط به اين ايام است، و بىاعتنايى به آن علل و اسباب باعث نوعى شقاوت دينى مىشود و نيز در عدهاى از اين روايات آمده كه براى دفع نحوست اين ايام بايد به خدا پناه برد. يا روزه گرفت يا دعا كرد، يا مقدارى قرآن خواند، و يا صدقهاى داد، و يا كارى ديگر از اين قبيل كرد.مانند روايت ابن الشيخ كه در كتاب مجالس به سند خود از سهل بن يعقوب ملقب به ابى نواس، از امام عسكرى (ع) نقل كرده كه در ضمن حديثى گفته است: من به آن حضرت عرضه داشتم: اى سيد من در بيشتر اين ايام به خاطر آن نحوستها كه دارند، و براى دفع وحشتى كه انسان از اين روزها دارد، و اين نحوست و وحشت نمىگذارد انسان به مقاصد خود برسد، چه كند؟ لطفا مرا به چيزى كه رفع اين نگرانى كند دلالت بفرما، براى اينكه گاهى حاجتى ضرورى پيش مىآيد، كه بايد فورا در رفع آن اقدام كرد، و وحشت از نحوست، دست و پا گير آدم است، چه بايد كرد؟
به من فرمود: اى سهل! شيعيان ما همان ولايتى كه از ما در دل دارند حرز و حصنشان است، آنها اگر در لجه درياهاى بىكران و يا وسط بيابانهاى بى سر و ته و يا در بين درندگان و گرگان و دشمنان جنى و انسى قرار گيرند از خطر آنها ايمنند، به خاطر اينكه ولايت ما را در دل دارند، پس بر تو باد كه به خداى عز و جل اعتماد كنى و ولايت خود را نسبت به امامان طاهرينت خالص گردانى، آن وقت هر جا كه خواستى برو، و هر چه خواستى بكن، (تا آخر حديث)(بحار الانوار، ج 56، باب 15، ح 7.) و سپس در آخر او را دستور مىدهد به خواندن مقدارى از قرآن و دعا، تا به اين وسيله نحوست و شومى را از خود دفع نموده، به دنبال هر هدفى مىخواهد برود.
و در خصال به سند خود از محمد بن رياح فلاح روايت آورده كه گفت: من امام ابو ابراهيم موسى بن جعفر (ع) را ديدم كه روز جمعه حجامت مىكرد، عرضه داشتم: فدايت شوم، چرا روز جمعه حجامت مىكنيد؟ فرمود: من آية الكرسى خواندهام، تو هم هر وقت خونت هيجان يافت چه شب باشد و چه روز آية الكرسى بخوان و حجامت كن ( خصال، ج 2، ص 390، ح 83، و امالى طوسى، ج 1، ص 283)
باز در خصال به سند خود از محمد بن احمد دقاق روايت كرده كه گفت: نامهاى به امام ابو الحسن دوم (ع) نوشتم، و از مسافرت در روز چهارشنبه آخر ماه پرسيدم، در پاسخم نوشتند: كسى كه در چهارشنبه آخر ماه على رغم اهل طيره (و خرافهپرستان) مسافرت كند، از هر آفتى ايمن خواهد بود، و از هر گزندى محفوظ مانده، خدا حاجتش را هم بر مىآورد.
همين شخص نوبتى ديگر نامه به آن جناب نوشته از حجامت در چهارشنبه آخر ماه پرسيد، و امام (ع) در پاسخش نوشته است: هر كس على رغم اهل طيره (كه به نفوس معتقدند و مىگويند: النفوس كالنصوص) حجامت كند، خداوند از هر آفتى عافيتش داده، از هر گزندى حفظش مىكند، و محل حجامتش كبود هم نمىشود « خصال، ج 2، ص 386، ح 72» (اين جمله اشاره است به رد پارهاى از روايات كه در آنها آمده: هر كس در روز چهارشنبه آخر ماه و يا هر چهارشنبه حجامت كند محل حجامتش كبود مىشود و خلاصه عفونت پيدا مىكند و در بعضى ديگر آمده كه ترس آن هست كه محل حجامتش عفونت پيدا كند).
و در معناى اين حديث روايتى است كه در تحف العقول آمده، كه حسين بن مسعود گفت: روزى خواستم به حضور ابى الحسن امام هادى (ع) شرفياب شوم، در آن روز هم انگشتم به سنگ خورد، و هم سوارهاى به سرعت از من گذشت، و به شانهام زد و شانهام صدمه ديد، و هم اينكه وقتى مىخواستم وارد شوم از بس شلوغ بود لباسم را پاره كردند، با خود گفتم: خدا مرا از شرت حفظ كند چه روز شومى هستى، و چون شرفياب شدم حضرت فرمود:اى حسن اين چه پندارى است؟ تو كه همواره دور و بر ما هستى نبايد گناهت را گردن كسى كه بيگناه است بگذارى.امام با اين گفتار خود عقل مرا بيدار كرد، و فهميدم كه خطا رفتهام، عرضه داشتم:اى مولاى من، از خدا برايم طلب مغفرت كن، فرمود: اى حسن روزها چه گناهى دارند كه شما هر وقت به كيفر اعمالتان مىرسيد آن ناراحتى را به گردن روز گذشته، آن روز را روزى شوم مىخوانيد؟ عرضه داشتم: من به نوبه خود از اين گناه و خطا براى ابد استغفار مىكنم، و همين توبه من است يا بن رسول اللَّه.فرمود: اين تنها كافى نيست كه شما از تفال به ايام دست برداريد و سودى به حالتان ندارد، چون خدا شما را از اين جهت عقاب مىكند كه ايام را به جرمى مذمت كنيد كه مرتكب نشدهاند، اى حسن تا حالا متوجه اين معنا نشدهاى كه اين خداى تعالى است كه ثواب و عقاب در دست او است، و اوست كه ثواب و عقاب بعضى از كارها را فورى و در همين دنيا داده، و ثواب و عقاب بعضى ديگر را در آخرت مىدهد؟ عرضه داشتم: بله اى مولاى من، فرمود: هيچ وقت تندروى نكنيد، و براى ايام هيچ دخالتى در حكم خداى تعالى قائل مشويد، عرضه داشتم: چشم اى مولاى من « تحف العقول، ص 357 ». این حديث صريح است در اينكه زمان و وقت را سعد و نحسى نيست.
و از روايات قبلى هم- كه نظايرى دارد- استفاده مىشود كه ملاك در نحوست ايام نحس صرفا تفال زدن خود مردم است، چون تفال و تطير اثرى نفسانى دارد، كه بيانش مىآيد، ان شاء اللَّه. و اين روايات در مقام نجات دادن مردم از شر تفال (و نفوس) است، مىخواهد بفرمايد اگر قوت قلبت به اين حد هست كه اعتنايى به نحوست ايام نكنى كه چه بهتر، و اگر چنين قوت قلبى ندارى دست به دامن خدا شو، و قرآنى بخوان و دعايى بكن. پس از آنچه گذشت اين معنا روشن گرديد كه اخبارى كه در باره نحوست و سعادت ايام وارد شده بيش از اين دلالت ندارد كه اين سعادت و نحوست به خاطر حوادثى دينى است، كه بر حسب ذوق دينى و يا بر حسب تاثير نفوس يا در فلان روز ايجاد حسن كرده، و يا باعث قبح و زشتى آن شده، و اما اينكه خود آن روز و يا آن قطعه از زمان متصف به ميمنت و يا شئامت شود، و تكوينا خواص ديگرى داشته باشد، كه ساير زمانها آن خواص را نداشته باشد، و خلاصه علل و اسباب طبيعى و تكوينى آن قطعه از زمان را غير از ساير زمانها كرده باشد از آن روايات بر نمىآيد، و هر روايتى كه بر خلاف آنچه گفتيم ظهور داشته باشد، بايد يا حمل بر تقيه كرد و يا به كلى طرح نمود. بنابراین منظور از سعادت و نحوست بعضى ايام در روايات، وقوع حوادث خاصى در آن روزها است نه سعادت و نحوست ذاتى و تكوينى.( ترجمه الميزان، 19/ 120 تا 118)
نحوست ایام از منظر عقل
ما به هيچ وجه نمىتوانيم بر سعادت روزى از روزها، و يا زمانى از ازمنه و يا نحوست آن اقامه برهان كنيم، البته اين از نظر عقل محال نيست كه اجزاء زمان با يكديگر تفاوت داشته باشند، بعضى داراى ويژگيهاى نحوست، و بعضى ويژگيهاى ضد آن، هر چند از نظر استدلال عقلى راهى براى اثبات يا نفى چنين مطلبى در اختيار نداريم، همين اندازه مىگوئيم ممكن است ولى از نظر عقل ثابت نيست.چون طبيعت زمان از نظر مقدار، طبيعتى است كه اجزا وابعاضش مثل هم هستند، و خلاصه يك چيزند، پس از نظر خود زمان فرقى ميان اين روز و آن روز نيست، تا يكى را سعد و ديگرى را نحس بدانيم، و اما عوامل و عللى كه در حدوث حوادث مؤثرند، و نيز در به ثمر رساندن اعمال تاثير دارند، از حيطه علم و اطلاع ما بيرونند، ما نمىتوانيم تكه تكه زمان را با عواملى كه در آن زمان دست در كارند بسنجيم، تا بفهميم آن عوامل در اين تكه از زمان چه عملكردى دارند، و آيا عملكرد آنها طورى است كه اين قسمت از زمان را سعد مىكند يا نحس، و به همين جهت است كه تجربه هم بقدر كافى نمىتواند راهگشا باشد، چون تجربه وقتى مفيد است كه ما زمان را جداى از عوامل در دست داشته باشيم، و با هر عاملى هم سنجيده باشيم، تا بدانيم فلان اثر، اثر فلان عامل است، و ما زمان جداى از عوامل نداريم، و عوامل هم براى ما معلوم نيست.و به عين همين علت است كه راهى به انكار سعادت ونحوست هم نداريم، و نمىتوانيم بر نبودن چنين چيزى اقامه برهان كنيم، همانطور كه نمىتوانستيم بر اثبات آن اقامه برهان كنيم، هر چند كه وجود چنين چيزى بعيد است، ولى بعيد بودن، غير از محال بودن است.( ترجمه الميزان، ج19، ص: 116)
بررسی صحت نحوست ماه صفر
بسیار جای تعجّب است که در چند سال گذشته براساس یک برداشت نادرست٬ رفتارهایی خرافی٬ دامن گیر افرادی شده تا در شب اوّل ماه ربیع الاول از طریق تلفن و پیامک بشارت ورود این ماه را ارسال کنند و یا با اجتماع در مقابل هفت مسجد٬ بشارت پایان ماه صفر را با کوفتن درب مساجد بدهند و رفته رفته و سال به سال بر آیین های خرافی آ ن بیفزایند. عجیب تر آن که طیف کثیری از افراد مصمّم بر این کار٬ کسانی هستند که بارزترین احکام دینی وشرعی مورد اتّفاق مسلمین را خرافات دانسته و از آن سرباز زده یا با کراهت به انجام می رسانند.
حقیقت این است که برای بشارت دادن به پایان ماه صفر٬ هیچ دلیل نقلی یا عقلی وجود ندارد . همان طور که برای نحوست این ماه هم دلیلی وجود ندارد و در هیچ یک از جوامع روائی شیعه و سنّی وکتب معتبر روائی چنین حدیثی یافت نمی شود. از طرف دیگر چنانچه گفته شد، دلیلی بر شومی و نحوست ذاتی ایام دردست نیست زیرا عامل اصلی در شکل گیری ایام نحس که در قرآن (۱۶/فصلت و ۱۹/قمر) و روایات بیان شده است همان سوء رفتار و تدبیر انسان هاست . از این رو امام هادی (ع) می فرمایند: گناه ایّام چیست که شما آن ها را شوم بحساب می آورید ؟ در حالی که کیفر گناهانتان است که در این روزها به شما می رسد (تحف العقول ص۴۸۲) . اگر در روایات هم٬نسبت به پرداخت صدقه و انجام دعا و استغفار برای امان ماندن از روزهای نحس٬سفارش شده است از همین جهت است که انسان نتیجه ی کردار خود را برطرف نماید .
در خصوص مطلبی که بیان شد، نویسنده ی کتاب المراقبات حدیثی را نقل کرده اند که سندی هم برای آّن نمی آورد و جای تأمّل و بررسی دقیق است. صرف نظر از این ایراد سندی٬ مضمون این کلام را نیز نمی توان با صراحت به نحوست ماه صفر تفسیر کرد . بلکه از این گذشته٬ با فرض پذیرش این سخن منسوب به پیامبر(ص)٬ پسندیده بودن بشارت پایان این ماه بر غیر رسول الله (ص) به اثبات نمی رسد. زیرا در این کلام٬ بشارت دادن مقیّد به رسوال الله (ص) شده است . وی به نقل از پیامبر(ص) آورده است که : هرکس به من پایان صفر را بشارت دهد بهشت را به او بشارت می دهم ! ( المراقبات ص۳۷ ) البته در حدیث معتبری٬ پیامبر (ص) سخنی را شبیه به آنچه در بالا گفته شد فرموده است که: هرکس پایان ماه آذار را به من بشارت دهد بهشت از اوست. متن حدیث بنابه نقل ابن عباس این چنین است که روزی رسول الله (ص) با اصحاب خود در مسجد قبا نشسته بودند . دراین هنگام به یاران خود فرمودند : اینک شخصی بر شما وارد می شود که از اهل بهشت است . در این موقع جمعی از یاران پیامبر (ص) برای آن که از اهل بهشت باشند به سرعت از مسجد بیرون رفتند تا نخستین نفری باشند که باز می گردند. رسول الله (ص) متوجه کار یاران خود شد سپس رو به دیگران کرد و فرمود: اکنون جمعی بر شما وارد می شوند در حالی که از یکدیگر سبقت می گیرند . از میان آنان هرکس به من بشارت پایان ماه آذار را بدهد بهشت از اوست . در این هنگام همگی داخل شدند در حالی که ابوذر هم با آنان بود. پیامبر(ص) به آنان فرمود: ما در کدام ماه رومی هستیم ؟ ابوذر جواب داد : ای رسول خدا ! آذار به پایان رسید. پیامبر(ص) فرمود : ای ابوذر این را می دانستم اما دوست داشتم که امت من بدانند که تو اهل بهشت هستی( علل الشرایع ج۱ ص۱۷۶)
اماهمانطور که ملاحظه می کنید سنخیتی میان این حدیث معتبر و آن کلام بدون سند نیست. زیرا ماه آذار ٬ ماه هفتم از سال های سریانی و سومین ماه از ماه های رومی (مسیحی) یا اولین ماه بهار (مارس) از سال های مسیحی(میلادی) است ( اقرب الموارد ج ۱ و دهخدا ). بنابراین معلوم است که ارتباطی از جهت عنوان٬ میان ماه آذار و ماه صفر و نیز میان سال های رومی و قمری وجود ندارد.
دقّت در متن کامل این روایت و توجه به سبب صدور این روایت نیز ما را متوجه می سازد که پیامبر(ص) در مقام بیان نحوست ماه آذار و اهمیت دادن به بشارت پایان آن هم نمی باشند بلکه بشارت پایان ماه آذار علامتی برای معرفی جناب اباذر است و ارتباطی به نحوست این ماه ندارد. همان گونه که به طریق أولی ارتباطی به پایان ماه صفر نخواهد داشت. وحتی اگر چنین بشارتی هم ثابت شود مقیّد است به این که شخص پیامبر (ص) مخاطب این بشارت باشد.(برگرفته از وبلاگ حمیدرضا بصیری )
فهرست منابع
1- قرآن کریم، ترجمه مکارم شیرازی.
2- قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، جلد 3، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1371.
3- مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، جلد 4 و 12، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360
4- مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، جلد 56 بیروت، دار صعب، 1403ق
5- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، جلد 23-20، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374.
6- طباطبايي، محمد حسين، ترجمه تفسير الميزان، جلد 19، مترجم سيد محمد باقر موسوي همداني، دفتر انتشارات اسلامي جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1374ش.
7- نجفي خميني، محمد جواد ، تفسير آسان، جلد 17، انتشارات اسلاميه، تهران، 1398ق.
8- صدوق،محمدبن علی بن حسین بن بابویه قمی،علل الشرایع،موسسه دارالحجه بی جا ،1416
9- الصدوق أبى جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمى، الخصال ،جماعة المدرسين في الحوزة العلميةقم المقدسة،بی تا
10- طوسی، محمدبن حسن، امالى ، ج 1،دار الثقافه، قم ۱۴۱۴ق.
11- ابن شعبه، حسن بن علی، تحف العقول، موسسه النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۶ق
12- ملکی تبریزی، جوادبن شفیع، المراقبات، علویون، تهران، ۱۳۸۹.
13- شرتونی،سعید،اقرب الموارد ج ۱، کتابخانه عمومی آیتالله عظمی مرعشی نجفی، ،قم ۱۴۰۳ - ق
14- دبیرسیاقی محمد لغتنامه فارسی دانشگاه تهران، موسسه لغتنامه دهخدا، 1364
بسمه تعالي
باسلام
ضمن پاسداشت ايام اربعين سيد و سالار شهيد حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام
معاونت پژوهش حوزه هاي علميه خواهران در پايگاه پويش پذيراي شما پژوهشگران محترم مي باشد.
اين پايگاه اخبار ايام هفته پژوهش را به اطلاع جامعه دين پژوهي حوزه هاي علميه خواهد رساند
نياز هاي پژوهشي خود را از پايگاه پويش مطالبه کنيد
پيشنهاد از شما اجرا از ما
درر هفته پژوهش به ما سر بزنيد
آدرس پايگاه معاونت پژوهش
www.pooyesh.whc.ir
با تشکر